نی نی کوچولوی من
سلامی به گرمی وجود مادر
نیاز کوچولوی من 17 اذر 93 در بیمارستان رسالت تهران ساعت یک ربع به 9 صبح با همراهی خانم دکتر شایگان دنیا اومد با کلی نشاط و شادی و هیجانی که فراز عشقم داشت و از 6 صبح با من و بابا حامد و مامان مرضیه و عمه انسی اومده بود بیمارستان و پشت در اتاق عمل با شیشه شیرش که قربونش برم اینقد با مزه شده بود منتظراومدن نیازه ناناز بود .
چه لحظه ایی شیرین و به یاد ماندنی بود هم استرس بود و هم هیجان مادرانه که فراز با دیدنش چه عکس العملی داره و چی میشه و چیکار میکنه .
بالاخره لحظه دیدار فراز با نیاز فرا رسید و چه لحظه ایی بود فراز تا این لحظه هنوز به این درک نرسیده بود که این نی نی کوچولو خواهرشه ،همه سعی میکردن مرکز توجه فراز باشه و یه میز نقاشی خوشگل براش از قبل گرفته بودیم و بهش دادیم و گفتیم هدیه نیازه ، اینقد خوشش اومد و ذوق کرد که نگاه مهربونش و اون چهرش هیچ وقت یادم نمیره از نیاز تشکر کرد و بوسیدش .
اون شب مامانم پیشم موند و فراز به عشق عمه شهره و کورش نوه خواهر شوهرم که از مسقط اومده بود رفتن خونه عمه شهره .