من نیازمو خیلی دوست دارم
حس تلخ حسادت
بعد از به دنیا آمدن نیاز همه حواسمون بود که به فراز توجه بیشتری داشته باشیم اما بالاخره گاه گداری ناخودآگاه از توجه به فراز غافل میشدیمو فراز هم که برای جلب توجه هر کاری میکرد تا بالاخره ماهارو متوجه خودش کنه یادم میاد یه روز مهمون داشتم گرم مشغول صحبت در مورد نیاز بودیم که یهو دیدم فراز هر چی قابلمه و ظرف داریم از تو آشپزخونه تا تو سالن چیده اومده جلو ، تو همه ظرفها آب داره میریزه از این ظرف به اون ظرف ،اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم هم میخواستم چیزی نگم و هم این که خیلی عصبانی شده بودم ،فقط با صدای بلند گفتم فراز خیلی وقتها که مشغول کاری میشدم ترتیب نیازو میداد یه روز نون ورداشته بود و با انگشت میچپوند دهنش یا اینکه به بهونه بوس...
نی نی کوچولوی من
سلامی به گرمی وجود مادر نیاز کوچولوی من 17 اذر 93 در بیمارستان رسالت تهران ساعت یک ربع به 9 صبح با همراهی خانم دکتر شایگان دنیا اومد با کلی نشاط و شادی و هیجانی که فراز عشقم داشت و از 6 صبح با من و بابا حامد و مامان مرضیه و عمه انسی اومده بود بیمارستان و پشت در اتاق عمل با شیشه شیرش که قربونش برم اینقد با مزه شده بود منتظراومدن نیازه ناناز بود . چه لحظه ایی شیرین و به یاد ماندنی بود هم استرس بود و هم هیجان مادرانه که فراز با دیدنش چه عکس العملی داره و چی میشه و چیکار میکنه . بالاخره لحظه دیدار فراز با نیاز فرا رسید و چه لحظه ایی بود فراز تا این لحظه هنوز به این درک نرسیده بود که این نی نی کوچولو خواهرشه ،همه سعی میکردن مرکز توجه فرا...