فراز کوچولوفراز کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

بر فراز خوشبختی ها

آواز

بعد از مدتی طولانی دوباره سلام ، چطورین با سرما و این همه برف؟ ماشالا پسرم خیلی آقا شده دیگه کامل حرف میزنه و جمله بندی میکنه عاشق شعر خوندنه ،٤ ،٥ تا شعر از جمله ،پاییزه و پاییزه ،آقا پلیسه ،یه روز یه آقا خرگوشه ،رسیدیم و رسیدیم ،گنجشککه اشی مشی ،٢،٣ تا هم شعر انگلیسی hi heloo، up up، یکی دیگه هم  بلده که من الان یادم نیست خیلی وقتها از مهد که میاد میگه مامان آواز بخون بابا آواز بخون البته 4 قل هم کامل بلده این ماه محرم و صفر که گذشت یاد گرفته سینه میزنه حسین حسین میکنه خودش میخونه به ما میگه گیه کنین ایهی ایهی ( گریه کنین صداشم در میاره )کم کم تولد 2 سالگیشه و مثل برق و باد برامون گذشت ،ایشالا که از این به بعدش هم به شادی و سل...
19 دی 1392

دلتنگ مامان مرضی

١٠ روزه که فراز چوچولو شیرازه، آخه خیلی دلش برا شیرازیها مخصوصا مامان مرضیه تنگ شده بود ،میگفت مامان تنگ میگفتم چی؟ میگفت دلم میگفتم برا کی؟  میگفت مامان مرضیه، هر روز اسمشونو میاورد هاله مائده ،دایی محمد ، بابا میدی ،مادرجون حتی اسمه دوستای مادرجونو هم میاورد میگفت کاکراگی همون خانم شاهچراغی ،زهرا دوست مامانم ،زهرا ایزدی ... قربونه پسره مهربونم که اینقده با محبت و مهربونه ، دلم یه ذره شده براش با اینکه خیلی برامون سخت بود دوری اما گفتم خودمون تحمل میکنیم پنجشنبه گذشته بعدالظهر با هواپیما یا به قول خودش هما با کسره ، ویژژژژژژژ آسموما بینیم شییاز ، بردمش گذاشتمش اونجا جمعه برگشتم ، خونه بدون فراز غیر قابل تحمله این چند روز اصلا خونه ...
18 آذر 1392

روزهای سخت

نزدیک به ٢ ماه است که فراز کوچولو کوچولو گلودردو گوش درد داره دستشو میذاره رو گوشش میگه گوشم میگم گوشت چشه میگه درد ، ٣ ٤ تا دکتر بردیم ٣ شیشه چرک خشک کن خورده اما انگار که نه انگار ، تا اینکه دکتر رزم پا متخصص گوش و حلق و بینی رو بهمون معرفی کردن دکتر گفت باید از گوشش نوار گرفته شه عفونت داره نوار که گرفتیم گفت پشت هر دوتا گوشش ( گوش میانی ) مایع جمع شده در ضمن لوزه سوم هم داره به همین خاطره که خوب نمیشه ممکنه عمل بخواد با این حرف دنیا رو سرم خراب شد لرزه به تنم افتاد بابا حامد هم حال خوشی نداشت ، دکتر رزم پا معرفی کرد به گوش و حلق و بینی اطفال اونجا که رفتیم اون گفت عفونت گوشش زیاده تا خوب نشه هیچ کاری نمیشه کرد چون ٣ شیشه چرک خشک کن خورده...
15 آبان 1392

20 ماهگی

روز به روز داری آقاتر و بزرگتر میشی و من هم دلتنگه روزهایی که گذشت ، از خدا میخوام هر روزت بهتر از دیروز و سالم ، شاد ،موفق و از همه مهمتر عاقبت به خیر باشی عزیزم .                                  میوه دله مامان بیست ماهگیت مبارک ...
7 آبان 1392

وروجک خوش زبون

پسرم یکی دو هفته ایی میشه که داره جمله بندی میکنه خیلی شیرین حرف میزنه مامان   جیش   دایم شییاز بییم  مضیه   پلوش =  بریم شیراز پیشه مرضیه مامان گالنگه  میخوام  = مامان قابلمه میخوام مامان دوست دایم گگگیل زمین میکنه = جرثقیل زمین میکنه صاش هم در میاره گگگگگگگگگ مامان بعضی وقتها هم میگه مانی بیییم لالت = بریم توالت لباس جدید که میپوشم میاد به لیاسم دست میزنه میگه اوچله = خوشکله مامان بیا بشین باجی= مامان بیا بشین بازی کنیم اتو وای وای وای داغه میره بهش دست میزنه بعد میگه دس نجن هر چیزی که میندازه یا میشکنه دستشو میزنه رو لپش میگه وااای ککس = وای شکست شعره پاییزه پاییزه تو...
1 آبان 1392